شیدایی به سبک ایرانی

راهکارهای نوین روانشناسی رابطه در همسریابی و همسرگزینی و استفاده درست از سایت همسریابی شیدایی برای ازدواج دائم و موقت

فرهنگ – خلای ایرونی شایسته انتخاب دختر ایرونی در شیدایی

 

اینجا به وقت کالیفرنیا. من و دو دوست دیگر در پای کوهی به اسم Sierra Nevada در پارک ملی Yosemite چادر زده ایم. از تعطیلات استفاده کردیم و آمده ایم برای عکاسیِ طبیعت. باتری دستگاه های مان رو به تمام شدن، اینترنت هم که مدام قطع می شود. یکی مان که یک طراح جواهر است از ساعت هشت خوابیده، اصالتا اهل همسریابی لارِ شیراز ، اما 35 سال است که آمریکا زندگی می کند. یکی دیگرمان هم نقاش و هنرمند است. اهل نیویورک و با من بیدار. اتفاقا همان بهتر که آن یکی خواب است. زندگی زیباست.   هوا سرد استخوان سوز است و مرطوب. چند چادر هم آن سوتر. دخترپسرهایی داخل شان، به میمنت و شادی. گاهی شیطونی و الاکلنگ بازی. یک چادر هم دورتر هست که یک آقایی هر چند دقیقه از داخل اش بیرون می زند و عربده می کشد و در کوه میپیچد و دوباره می رود داخل. حال یا مست است، یا خشکی مزاج دارد و اینجا سنگ و آب و کاج است و اما انجیر خیسیده نیست. دیروز یک جوان 18 ساله هم در صیغه یابی شیدایی ثبت نام کرده بود که می گوید رمش در اینجا گم شده. گروه هایی هم برای پیدا کردن او آمده اند. ماشین اش هست و خودش نیست. بگذریم، حرف این نبود... عصر؛ وقت ورود به پارک شیدایی چند فارسی زبان سن و سال دار را دیدم. اینقدر بلند حرف می زدند که گفتگوی شان قابل شنیدن باشد. یکی به آن یکی می گفت "روزی که اینجا افتتاح شد من بودم!" آن یکی می گفت "مثل الان بود؟" اولی گفت "نه آقا". خالی بَست و بَست و از جمله این که "این درخت ها نبود. آنجا ریل قطار بود. این رودخانه هم نبود، کوه ها فرق داشتند و ..."   مسخره! 500 سال است که این پارک عظیم به همین شکل همین جاست. آقایی کردم و هیچ نگفتم. دو ساعتی در جستجوی همسری سایت همسریابی شیدایی گشتم و بعد دوباره آن بالا دیدیم شان، دنبال دستشویی. با انگلیسی دست و پا شکسته از رفیق نیویورکی ما پرسیدند "وِر ایز دِ رِست روم؟" من هم یک زمین چمن خالی را نشان دادم و فارسی گفتم، "پدرجان روز افتتاح یک زنانه مردانه اش آنجا بود، خلای ایرونی با شلنگ هم داشت، الان را نمی دانم"... آن یکی که مُرد از خنده، این یکی هم که فقط گفت "صحیح می فرمایید!"...  خلاصه این که چه لزومی دارد ما هرجا می رویم و هرجا می نشینیم و هرچیزی می بینیم برای اظهار فضل حتما درباره اش یک چیزی به دیگران بگوییم؟ خوب نگوییم. دست کم اگر می گوییم، قابل استناد بگوییم. این یک رفتاری است در خیلی از ما که با وصل کردن خودمان به چیزی می خواهیم کسب اعتبار کنیم وقتی در جمعی هستیم.  تا یک آدم معروف می بینیم؛ این دوستِ خاله پسردایی من است! خوب به شما چه عزیزم؟ تا یک کتاب پرفروش می بینیم، نویسنده این کتاب دوست پسر من بود! خوب کتاب را که تو حامله نبودی عسل ام؟ این خصلت که دوست داریم حتما خودمان را شیدایی بکنیم به چیزی که برای دیگران جالب یا مهم است و مورد توجه، یک رفتار فرهنگی خیلی شایع است. خیلی جالب نیست. نه؟ برای رفع اش، لطفا، بکوشیم.

 

ادامه مطلب...
۱۴ آبان ۹۹ ، ۱۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نازیار ملک

سیاست - فیل ها در برابر الاغ ها - دختارن مجرد در برابر مردان متاهل شیدایی !

🎩 سیاست - فیل ها در برابر الاغ ها حدود 200 سال پیش، وقتی یکی از نمایندگان حزب دمکرات درحال مناظره (Debate) بود، رقیب اش یکهو به او گفت الاغ! لوگوی "الاغ" تقریبا از همان زمان شد نشان دمکرات ها وقتی توماس نست (Thomas Nast)، یک کارتونیست، ازآن ایده گرفت و در داستانهای کوتاهش با کشیدن الاغ  (jackass) دمکرات ها را با آن معرفی کرد. او، 28 سال بعد برای تصویر جمهوری خواهان از فیل استفاده کرد. فیل هم شد لوگوی مشهور جمهوری خواهان امریکا. فلسفه مهمی پشت لوگوهای این دو حزب وجود نداشت.  برگردیم به عقب؛ خیلی قبل تر از این دو حزب، یک حزب قدرتمند و قُلدر در آمریکا وجود داشت به نام فدارل (Federalist Party). اولین حزبِ بزرگ سیاسی آمریکا. اوج فعالیت این حزب مصادف بود با بالا و پایین پریدن های فتحعلی شاه در حرمسرایش، و شیره هایی که جان ملکم خان انگلیسی مثل واجبی به سر همایونی اش می مالید تا با انگلیسی ها قرارداد یک طرفه ببندد.  سیاستمداران فدرال پارتی  که اغلب پولدار و صاحب زمین بودند، فضایی یک قطبی ایجاد کرده، و تقریبا همیشه رئیس جمهور از میان آن ها انتخاب می شد. سالها قدرت را در کف داشتند. در میان همان احزاب ضعیف، اما یکی از همه سمج تر بود. حزب "دمکرات – جمهوری خواه" که توسط جیمز مدیسون و توماس جفرسون از پدران معنوی امریکا پایه گذاری شده بود.  تا شانس به حزب دمکرات-جمهوری خواه روی آورد و آقای توماس جفرسون رئیس جمهور منتخب آمریکا شد. او یک روز به حزبش رو کرد و گفت؛ از امروز همه هزینه ها برای شما خواهد بود! 15 سال گذشت و همین گونه که داشت شور این هزینه ها در می آمد، یک گروه از سیاستمدارانی که کشاورزان، کارگران و مهاجران ایرلندی و برده داران از حامیان شان بودند تصمیم گرفتند از داخل حزبی به اسم Whig بیرون بیایند و حزب جداگانه ای به اسم دمکرات تاسیس کنند. که کردند. تناقضات زیادی داشتند. مثلا ضد اشراف بودند اما حامی برده داری نیز.  کمی بعد عده ای دیگر از همان حزب Whig بیرون آمدند و تصمیم گرفتند حزب جمهوری خواهان را تاسیس کنند. آن ها اتفاقا ضد برده داری (Anti-Slavery) بودند. جمهوری خواهان اگرچه بعد از دمکرات ها قد علم کردند، اما با پیروزی آبرام لینکلن و پایان دادن او به عصر برده داری در آمریکا، نه تنها خودش به عنوان یکی از مهمترین و محبوب ترین شخصیت های تاریخ آمریکا بدل شد، که باعث شد جمهوری خواهان یک شبه جای پای خود را محکم کنند. او قهرمان امریکا شده بود. همه چیز اما خوب پیش نرفت. آبراهام لینکلن درحال تماشای تئاتر توسط یک نژادپرست کشته شد. و این یک از نوع سایت همسریابی شیدایی برای جمهوری خواهان بود. سال های سال گذشت. تا اینجا دو حزب پروتکل های خاصی نداشتند. بیشتر اتفاق ها باعث می شد مردم انتخاب کنند از کدام یک استقبال کنند. در دوران ابتدایی قدرت گرفتن جمهوری خواهان دو اتفاق مهم افتاد. یکی ممنوعیت فروش و سرو مشروبات الکلی در امریکا بود، دیگری دادن حق به زنان و همسران برای ورود به دنیای سیاست و نماینده مجلس شدن. اولی جمهوری خواه ها را منفور کرد و دومی محبوب. به زمان معاصر که نزدیک تر شدیم اما بحران وحشتناک اقتصادی در سال 1928 پیش آمد. به خاطر خشم و نارضایتی، دوباره دمکرات ها با قولهای شان پیش چشم محبوب شدند.  خلاصه این که همیشه اتفاقاتی افتاده که یکی از این دو حزب محبوب و ان یکی طرد شده تا به امروز.  از آن روز به بعد تنها یک نفر محبوب ترین رئیس جمهور جمهوری خواهان در ذهن مردم ماند. رونالد ریگان، کسی که دانلد ترامپ شعارهای اش تقریبا کپی از شعارهای اوست. در میان دمکرات ها هم این افتخار برای جان اف کندی بود، که تاریخ نگاران معتقدند باراک اوباما اکنون محبوب تر از اوست. ▫️ تفاوت های مهم این دو حزب آن بالا یک تاریخچه پراکنده و سطحی از دو حزب نوشتم. اینجاا ما وارد تفاوت های مهم می شوم. این که امروز، این دو حزب دقیقا چه پروتکل های فکری دارند؟  از یک جایی به بعد این دو حزب اساسنامه ای قوی برای خود مهیا کردند. به صیغه یابی شیدایی اصفهان شناخته می شود. حتی رنگ انتخاب کردند. دمکرات ها استقلالی شدند، جمهوری خواهان پرسپولیسی. رنگ ها از پرچم آمریکا آمده. اگر دقت کنید در طراحی اکثر مناظره های انتخاباتی شان هم دکورها مملو از این دو رنگ آبی و قرمز است. نه مثل ما که یک بار دکور مناظره هایمان را گُلبهی می کنیم، یک بار آبیِ حوضی، یک بار هم سبزِ خیاری.  به جمهوری خواه ها همچنین می گویند GOP، یا Right-leaning؛ و به دمکرات ها left-leaning.  ▫️طرفداران تفاوت بعدی در میزان طرفداران است. دمکرات ها حدود 40 درصد از آمریکایی ها را با خود دارند. جمهوری خواهان حدود 35 درصد را، 25 درصدی نیز یا طرفدار احزاب دیگرند، یا در آخرین لحظه تصمیم می گیرند به کدام حزب رای بدهند. (ادامه دارد) ... موقع انتخابات، رقابت ها بیشتر روی جذب همین 25 درصد است. بر نقشه آمریکا، ایالت های چپ و راست امریکا بیشتر با دمکرات ها هستند و ایالت های وسط اما بیشتر با جمهوری خواهان.  ▫️قدرت دمکرات ها معتقدند دولت زیادی چاق است. نیازی به کنترل همه چیز توسط حکومت نیست. بدین ترتیب شهروندان دارای استقلال بیشتری می شوند. فساد هم کمتر می شود. جمهوری خواهان اما می گویند دولت باید بزرگ تر شود. روی همه امور بنشیند تا با فشارش نظمی ایجاد کند و شهروندانش را حمایت کند. معتقدند فساد از بی نظارتی می آید.  ▫️اقتصاد دمکرات ها می گویند دولت باید حداقل دستمزد را تعیین کند. جمهوری خواه اما می گوید حداقل دستمزد را باید بنگاه ها براساس شرایط اقتصادی شان مشخص کنند. دمکرات ها می گویند پولدارها باید مالیات بیشتری بدهند تا عدالت اجرا شود. جمهوری خواهان می گویند که سایت شیدایی و هرکه پولدارتر است، پس باهوش تر و خلاق تر است، لزومی ندارد بیشتر از بقیه جیب هایش خالی شود. خصوصا این که آدمِ پولدار اگر پول بیشتر دست اش باشد، شغل بیشتر ایجاد می کند. این به نفع مردم است. دمکرات ها معتقد به کمک های دولتی به مردم اند، مثل بیمه های درمانی و ... جمهوری خواهان اما معتقدند در دنیای سرمایه داری، خودت باید خودت را ساپورت کنی، نه لزوما دولت.  ▫️نظامی دمکرات ها هروقت بر سر قدرت می آیند زیر شعله بودجه نظامی را کم می کنند. جمهوری خواهان آن را تا درجه آخر زیاد می کنند. فراموش نکنیم اکثر جنگ ها را این رئیس جمهورهای دمکرات بوده اند که دکمه شروعش را فشار داده اند! فلذا، لاگول، الدمکرات الخطرناک تر. ▫️فرهنگی دمکرات ها لیبرال اند. یعنی قایل به آزاد بودن هر انتخاب شهروند و انتخاب همسر از جستجوی همسر سایت ازدواج شیدایی هستند. جمهوری خواهان اما آن را محدود می کنند، می گویند برای آزادی باید سقفی کوتاه تر تعیین شود. از این رو دمکرات ها طرفدار حقوق همجنسگرایان و همسریابی و ازدواج با هم جنس (Same sex marriage) هستند، جمهوری خواهان اما با چوب می افتند دنبال شان، چون مذهبی هستند، تاجای ممکن آن را محدود و ممنوع می کنند.  دمکرات ها با سقط فرزند ناخواسته موافق اند، می گویند حق انتخاب با مادر است. جمهوری خواهان آن را قبول نمی کنند. می گویند تو حق نداری جای انسانی دیگر تصمیم بگیری. دمکرات ها طرفدار غنی شدن فرهنگ امریکا از طریق پذیرش مهاجرین هستند، اما جمهوری خواهان می گویند مهاجر مثل وایتکس است، باعث از بین رفتن رنگ و روی ارزش های امریکایی می شود. آمریکا ترمینال جنوب نیست! دمکرات ها می گویند بیمه درمانی باید برای همه باشد، جمهوری خواهان می گویند هرکه پول بیشتر بدهد، درمان بهتری شود. دمکرات ها با فروش و تجارت اسلحه به خصوص اسلحه های اتوماتیک مخالف اند، جمهوری خواهان حتی از فروش نارنجک هم حمایت می کنند و این را مطابق با بند دوم قانون اساسی (Second Amendment) می دانند که حق دفاع از خود را به همه داده، و محدود به نوع اسلحه نکرده. آخه نارنجک بی پدر؟ دمکرات ها مخالف بامجازات مرگ در برابر مرگ هستند (Death Penalty)، جمهوری خواهان می گویند این مساله لطفا اجرا شود، مچکریم. ▫️آرایش قدرت امروز رئیس جمهور آمریکا منتخب حزب جمهوری خواه است. پرزیدنت ترامپ. او هیچ سابقه سیاسی در این حزب ندارد. تنها در هنگام ورود به رقابت ها خود را جمهوری خواه خواند. از عجایب این است که او بارها پیش از این به دمکرات ها کمک مالی کرده است.  مجلس سنای آمریکا (Senate)، تقریبا شبیه به کارکرد شورای نگهبان، که هر قانونی (جز Executive Order) باید قبل از امضای رئیس جمهور به تایید آن برسد، 100 صندلی دارد. از این صندلی ها با رای مردم 52 عدد به جمهوری خواهان تعلق گرفته است، 46 صندلی به دمکرات ها. 2 صندلی نیز متعلق به احزاب نخودی. امروز جمهوری خواهان در سنا قدرت را به دست دارند و هم Party رئیس جمهور محسوب می شوند. بینگو! مجلس نمایندگان امریکا (House of Representatives و  معادل مجلس شورای اسلامی در ایران)، که آن نیز هر قانونی باید اول به تایید آن ها نیز برسد و بعد به سنا برود، 435 صندلی موثر دارد. روی 240 صندلی جمهوری خواهان نشسته اند، روی 194 صندلی دمکرات ها. اینجا هم اکثریت با جمهوری خواهان است که نزدیک به رئیس جمهورند. هر دو حزب در بخش سیاست خارجه تقریبا شبیه به هم عمل می کنند. جمهوری خواهان بیشتر اهل تهدید هستند، اما دمکرات ها بیشتر جنگ راه انداخته اند یا حکومت های دیگر را تغییر داده اند. برای غیرآمریکایی ها، آمدن یک رئیس جمهور از حزبی دیگر تفاوت زیادی ایجاد نمی کند، مثل فرقِ میان کوکاکولا و پپسی است، هر دوتا گاز دارد. اما برای خود مردم امریکا، صدرصد اتمسفری متفاوت ایجاد می گردد. بعدها کمی تخصصی تر وارد هر حزب خواهم شد و درباره Platform های آن ها بیشتر صحبت خواهم کرد تا بتوانید تا حدی رفتارهای سیاسی آن ها را تحلیل یا گاهی پیش بینی کنید.

 

ادامه مطلب...
۱۴ آبان ۹۹ ، ۱۱:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نازیار ملک

قلم خاطرات و جستجوی همسر در شیدایی با اشتیاق

پس از پایان فصل اول کانال، زمانی از قبل برنامه ریزی شده  را برای دوری از شلوغی، و عکاسیِ  معماری شروع کردم. یکی از هیجان انگیزترین کار های ثبت نام در سایت همسریابی شیدایی و جستجو بریا پارتنر خوب بود. پایتخت ایرلند. شهری که هنوز برجستگی های تاریخی و اصالت تماشایی اش را با سخاوت نشان می دهد. تحقیق روی کلیساهای قدیمی این شهر و  تماشای شیوه معماری شان علتِ پررنگ سفرم بود.  در سفر کوتاهم به دوبلین، بعد از کازابلانکا، به پیشنهاد یکی از اساتید در هتل میتون ساکن شدم. جایی در خیابان عجیبِ مریسون. در سراسر این خیابان بناهایی تاریخی با معماری های پر جزئیات وجود داشت. خاصه، بنایی متعلق به وزارت دارایی، روبروی هتل. اکثر بناهای شهری دوبلین معماری سبک Georgian دارند. متاثر از روحِ طراحی انگلیسی. جالب تر این که ساختمان وزارت دارایی با معماری Roman Style دقیقا مقابل هتلی قرار داشت که فرزند مدرن و ساده تر همان سبک محسوب می شد. سبکی که گاهی به آن شیدایی مراغه هم می گویند. از لذت هایم، عکاسی در شب، از ساختمان های همین خیابان بود. در چند قدمی آن، گالری ملی ایرلندبهشتی از آثار هنری بود که تنها عکس هایشان را در کتاب ها دیده بودم. آثاری بیشتر از هنرمندان ایرلندی، ایتالیایی و آلمانی. دو اثر مرا بی اندازه تحت تاثیر قرار داد. نقاشی با عنوان شیدایی تهران ، اسم نقاش اش را نمی دانم و اما فامیل اش Burton  بود. او بعد از حادثه ای دست راستش آسیب می بیند. خلق هنری را اما با دست چپش شروع می کند. برتون ایده نقاشی را از شعری عاشقانه که در صیغه یابی شیدایی – حماسی گرفته بود.  دیگری، اثری با نام شیدایی تبریز ، اسم نقاش اش خاطرم نیست. پوسترهایشان را خریدم. لوله کردم. اما در فرودگاه مسکو در دستشویی جا گذاشتم و از دست دادم.  از سنتِ سفرهای این چندساله ام به شهرهای دنیا، بزرگترین تجربه ام فهم این مساله است که آمریکا، زادگاهم، یا ایران، زادگاه پدری تنها نقطه ای در میان هزاران نقطه ای روی یک نقشه هستند که می توانند فرهنگ و هنر و جذابیت های خود را داشته باشند. اگرچه هنوز زود و احمقانه است که خود را فردی جهاندیده حساب کنم، اما آنچه در این مدت فهمیده ام این که چگونه هر سرزمینی برای خودش، در تاریخ هنر و فرهنگ و سیاست، نقطه ای مهم است. یک وزنه است. این تعصب و یک جا نشینی است که سبب می شود برخی مردم آمریکا یا حتی ایران، در یک خصوصیت مشترک، خود را مایه افتخار جهان بدانند.  مثلا درک اخیر من من از سفرم به ایرلند یا مسکو این بود که بیشتر، ایرانِ معاصر با این پیشینه تاریخی که بدان مغرور است تا چه حد در معماری شهری معاصرش عقب مانده و بلاتکلیف است. بی هویتِ ملی، طراحی های آمده از ژورنال های غربی، آشکار بودن کم فهمی مدیران و سرمایه گذاران بر فهم اهمیت هویت در بافت، و همین طور غرب باخته بودن برخی معمارانش.  آنچنان که من در ایران هرچه فراوانی از  بناهای اقتباسی از سبک رومی و مدرن غربی و ... می بینیم، کمتر می بینم که در آن هویت و اصالت ایرانی باشد. تاسف آور نیست؟ ما در بناهای مان برای 100 سال آینده چه می خواهیم از خود برای نسل بعد باقی بگذاریم؟ برای ملتی که به تاریخ کهن خود مغرورانه می بالد، و بخشی از آن تاریخ را معماری نشان می دهد، این بی هویتی یک سرطان است... امروز شنبه، 4 نوامبر 1399. این مواقع، زندگی کردن در لس آنجلس را دوست دارم. هوایی با خنکیِ دلچسب، آسمانی با ابرهای زیبا، لبریز از سایه روشن، و نسیم های زیر گرمای ملایم آفتاب. یک صبحانه عالی خوردم. سیب زمینی پخته و فلفل سیاه و مقداری سس سویا، تخم مرغ نیمه عسلی و نان سنگک و آب پرتقال. اگرچه یکی از تخم مرغ هایم داخل دستگاه ترکید. تجربه اش را چند مرتبه داشته ام. اخیرا سه تا داخل دستگاه می گذارم. دوتا می خورم و یکی برای زاپاسِ ترکیدن. اگر هم نترکید، گاهی می برم و ساعت 10 صبح می خورم. نمی دانم چه رازی هست که کوفته سفته هم بدهند به آدم آن ساعت، وسط کار، حسابی می چسبد... حال مادر این چند روز خوب نبود. خودشان هم از این که کتابشان نیمه کاره بماند کم خواب شدند و کمتر استراحت می کنند. دیروز اتفاق عجیبی افتاد، من در سایت ازدواج شیدایی که ثبت نام کرده بودم  در حال دیدن یک فیلم سیاسی و عشقی دیدم. داخل گوشی شان. یادم آمد وقتی کودک بودم، مجله های لختی پُختی را پنهان می کردم زیر کتابهایم. والدین ام که دور می شدند، کشویی می کشیدم بیرون و نگاه شان می کردم. خوشگل هایش را می بریدم و داخل جعبه کفشی می ریختم و کارتن را داخل اتاق پدر پنهان می کردم. یک بار مادر آن ها را که یافت گمان کرد پدر عکس لختی دختران شیدایی را جمع می کند. (ادامه دارد) خاطرم مانده که یک خانمی که داخل وانی پر از کف بود و داخل مجله بود، عاشقش شده بودم و روزی چندبار انگشت ام را روی صورت اش می مالیدم. حسِ عمیق. 7 ساله که بودم. و حال فکر می کنم چقدر احمقانه است که گمان می کنم بچه های کم سن و سال این چیزها را ندارند، خودم یکی اش. آن خانم را هنوز دارم، داخل کارتنی در انبار آرپارتمان ام در تهران.  فانتزی عاطفی، اثر عمیقی بر روان انسان ها دارد. خاصه اگر میان ما و کسی گره بخورد که قرار است ناشناس یا دور از دسترس بماند. اثر عاطفی "بابا لنگ دراز"، چیزی است که من در همین کانال و میان خودم و خوانندگان می بینم. بارها برایم نقل شده. افرادی که خواب می بینند، می گویند دفترچه ای برای نوشتن برای پرنس جان دارند و یا حتی آن هایی که توصیف خود را از چهره و صدایم تعریف می کنند و می خواهند بدانند چقدر درست است. حتی در میان برخی آقایان. آنال های عمیق حسی نسبت به کسی که ندیده اند.   من این حس را چدسال پیش با نویسنده کتاب A Presidential Novel داشتم. فردی که از اطرافیان پرزیدنت اوباما بود و درباره او ناشناس می نوشت. این که چه کسی میتواند باشد، با چه چهره ای، با چه نفوذی یا چه جذابیتی. کسی که تا این اواخر ناشناس ماند و تازه فهمیده ایم شاید Mark Salter است، یکی از نویسندگان سخنرانی های رئیس جمهور آمریکا.  اما واقعا چه اهمیتی دارد که ناشناس چه کسی است؟ باید به جایی که او نشان می دهد نگاه کرد نه انگشت اشاره اش... امروز کاتالوگ گوجه را می خواندم. اتومبیل ام. به قدرِ یک دیکشنری است. یافتم که داخل اش سیستم ترمز هوشمند دارد. یعنی اگر راننده حواس اش نبود، خودش ترمز می کند (Precrash system). از آنجایی که سخت اعتماد هستم، ترجیح دادم آزمون کنم. با گوجه بیرون رفتم، یک آقای مکزیکی خسته ی خیلی تپل دیدم در حال خوردن چیپس.  سایز رضا اصلانی. از خط عابر پیاده نمی رفت. از این چاقالوها که اینقدر دمبه دارند که اگر ضربه ای بخورند تنها می گویند اوفِی!  سرعت گوجه را کم کردم. پا  از روی ترمز برداشتم. موسیقی خواجه امیری پخش می شد. های های می کرد. اتومبیل به دو متری اش رسید. گوجه ترمز نکرد. آن آقا تا متوجه شد به اندازه یک تخم کبوتر چشم هایش بیرون زد و همین طور که فحش اسپانیش می داد و چیپس هایش  پاشیده بود داخل هوا، قِل خورد و جَست آن طرف. دیرتر قل می خورد، زده بودم. ایستادم و از پنجره عذرخواهی کردم. گفت Really Fuck You.  مهاجر غیرقانونی بود، وگرنه سر این خبط پلیس را صدا می کرد. سر خیابان به کمپانی اتومبیل زنگ زدم و موضوع را گفتم. گفتند باید آن را از طریق Screen داخل اتومبیل فعال کنم. فعال کردم. حالا تا یک تپل دیگر پیدا کنم و ببینم کار می کند یا نه. بیشتر عصرها بیرون می آیند...  درس های این ترم بی اندازه سخت شده. به اندازه کافی مچاله می شوم. انجام تکلیف های مدرسه معماری اما خودش داستانی غم انگیز برای منی است که عاشق تمرین هستم و وقت اش را ندارم. دستی ها و خواندنی ها را به هر ترتیب می رسم که انجام دهم و اما برای کامپیوتری ها زمان کم می آورم. این ترم استادی دارم که از سئوال کردن هایم خوشش می آید؛ یک پاراگراف که حرف می زند نگاه می کند، غمزه می آید. یعنی سئوالی داری بپرس. اغلب می پرسم. سئوال که زیاد می پرسم در نمره دهی هوای ام را دارند.  در دانشگاه شهید چمران اهواز که آن زمان درس می خواندم، اساتید اگر جواب را بلد بودند می گفتند چه سئوال خوبی! اگر هم بلد نبودند می گفتند بعد از کلاس.خداروشکر اینجا بلد نباشند راحت می گویند اجازه بده مطالعه کنیم، بعد جواب می دهیم. خیلی شیک، خیلی صادقانه. به این چیزها زیاد دقت می کنم. خاصه برای روزی که اگر استاد شدم.... امشب می خواهم چند کتابی که از ایران آورده ام را شروع کنم به مطالعه. یکی اش فرهنگ سیاسی دکتر محمود سریع القلم است. دوستش دارم این آدم را. حرف های عمیق اش را ساده می زند. این عالی است. چقدر از قلمبه بافی بیزارم. در هر نوشته ای. از رمان گرفته تا نقد معماری و سینمایی. حرف ات را ساده بزن تا خواننده زود بفهمد، چرا با انتخاب کلمات سخت فهم و من درآوردی می خواهی خودت را به رخ خواننده بکشی؟ ساده حرف زدن هنر است، حتی برای یک متخصص، برای همین از سخت نویسی تازه باب شده ی متظاهرانه و روشنفکرانه در نوشتار متنفرم...  تازگی ها شطرنج بازی می کنم، آنلاین، با افرادی که نمی شناسم. دلچسب است. من خیلی کودکی نکردم، تا بوده بازی فکری جلوی ام گذاشته اند. برای همین یک بخش از روان ام معیوب است، همه چیز را جدی می گیرم. درست می شوم انشالله. به قول راننده قزوینی تبار پدرم، "بگوز بالام جان! در زندگانی همیشه رها باش"

ادامه مطلب...
۱۴ آبان ۹۹ ، ۱۱:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نازیار ملک

قلم رنجه شیدایی بر پیکر درد

 امروز ساعت 5:17 دقیقه از خواب بلند شدم. کمی به جستجوی همسر در سایت همسریابی شیدایی ور رفتم بعد از صدای موج دریا که روی گوشی ام بود. قرص های خوابی که اخیرا از ایران برای ام فرستاده اند دیر اثر می کنند. باعث می شوند صبح خمار باشم. (لبخند) یاد رمان بامداد خمار افتادم!  این رمان تنها رمان زندگی ام بود که خواندم. تاثیر زیادی روی من گذاشت و چه خوب عشق احمقانه را قصه کرد و به پایان رساند. عشق دختری به پسری که در سایت صیغه یابی شیدایی و سایزهای اجتماعی شان به هم نمی خورد، طرز فکر، اعتبار خانوادگی و حتی طرز حرف زدن شان. اما همین تفاوت سبب یک عشق پوک شده بود.   گوشی را گذاشتم داخل شارژ. صورت ام را اصلاح کردم. امروز همچنان انگشت های دست راست حس کامل ندارد. شاید به همین دلیل لحظه ای زیادی فشار می دهم و زیر گردن ام می برد.  یاد پدربزرگ افتادم و پودربچه ای که می زد روی زخم های مان. مدتی که ایران بودیم و تا زنده بودند  او  من و پدر را پیرایش می کرد. چشم های اش خوب نمی دید و زخم می کرد موقع اصلاح کردن گردن مان با تیغ. پدر پدرم پیرایشگر بود. به قول خودشان سلمانی داشت.  به عکس خانواده مادری ام که ثروتمند و اشرافی بوده اند، خانواده پدر فقیر بودند. دوباره یاد بامداد خمار افتادم، دختر ثروتمند و پسر فقیر. اما خوب، پدر و مادرم هرگز عاشق هم نبودند. مطمئنم. آن ها یک ازدواج آکادمیک داشتند بیشتر. مثل ماری کوری و همسرش. در دانشگاهی در پیام نور شیدایی آشنا شدند وقتی تخصص می گرفتند، در سایت شیدایی ازدواج کردند، در بیمارستان دانشگاه مرا به دنیا آوردند وقتی تدریس می کردند، و هنوز هم اگر پیش هم باشند بحث های علمی را به با هم خلوت کردن و بوسیدن ترجیح می دهند.  لباس های ام را هم گذاشتم روی تخت. مادر صبحانه را مهیا کرده، این بار صبح آش عدسی با سیب زمینی. از دست ام پرسید. گفتم عالی. فهمید الکی گفته ام. او وقتی سئوالی می پرسم فقط چشم های ام را نگاه می کند. می گویم مادر در میان همه بیماری هایی که گرفته ام MS مانده، ناراحت می شود، می گوید تشخیص من احتمالا اولنار سندرم است، با همچین چیزی، اسم اش که شیک است. راضی ام. مثل یکی از مدل های مرسدس بنز. هرچه خدا بخواهد. تلویزیون را روشن می کنم. می گذارم روی CBS، سی بی اس موذی و دوپهلو. از دکورهای این شبکه خیلی خوشم می آید. آرت اندیکاتور های به روز و قدرتمندی دارند. رنگ برای ام مهم است، می تواند اندکی مرا اغوا کند. همانقدر که از کودکی جلدکتاب ها مرا بیشتر تشویق به خواندن شان می کرد. رنگ و بو، اغواگران دنیای من، درست مثل عطر تن یک زن، وقتی موقع نشستن کنارت نسیم حرکت اش به مشام ات می آید.  هوای لس انجلس می رود که آرام آرام سرد شود. این را هواشناسی CBS می گوید. دلباخته عکاسی از شب های لس انجلس ام، خاصه در شب های زمستان. خیابان ها خلوت ، هاله های بخار دور چراغ ها، کف مرطوب خیابان ها، و سکوت بیشتر. شاید امشب پیش ازخواب بروم. شکار در میان تاریکی و نور. روزنامه را می اندازند پشت درب.این را از روی پارس سگ همسایه می فهمم. بر می دارم و با عجله می خوانم. وقت رفتن است، اول فرودگاه، بعد کارهای بانکی و خرید و ورزش و طراحی. تا فرودگاه 43 دقیقه راه است، کم نیست و نمی دانم چرا این بار اینقدر خواب ام می آمد در اتوبان. با همه زیبایی که نور طلوع خورشید داشت و موسیقی که می شنیدم، اما رانندگی سخت بود. خوآبالود و با کمی سردرد. در یک جایی از اتوبان 405 به کناری زدم. صندلی های عقب ماشین سکس کردم و خوابیدم و آن پشت دراز کشیدم. از شیشه سقف اتومبیل همه آسمان را می دیدم. چه زیبا، ابرها، سفید و آبی، مرا یاد تم روستاهای سواحل یونان می انداخت.  گوشی ام را باز می کنم و یک ایمیل از بچه های کانال را می خوانم، نامه ای سرزنش کننده. زیر کمرم چیزهایی حس می کنم. چندتا از آن شکلات های مرموزی که روی برف پاک کن ماشین می گذاشتند و نخورده های شان را پرت می کردم پشت ماشین. از زیر کمرم بیرون می آورم شان.  دوباره نامه را نگاه می کنم. چندبار مرا "مرفه بی درد" خطاب کرده. و این که خواندن نوشته های ام آزارش می دهد. و این که نمی داند چرا این همه آدم  علاقه به خواندن دنیای یک آدم از دنیایی متفاوت دارند.می گوید مطمئن است خیلی های شان با تنفر می خوانند....  "شیدایی"، چقدر درباره درد نوشته. نمی دانم. نمی دانم چرا ایرانی ها تنها مرفه بی درد شیدایی دیده اند. عجیب است برای ام. یعنی مرفه پردرد شیدایی نیست؟ چرا اینقدر در دنیای تنگ کلیشه های مان خودمان را حبس کرده ایم؟ درد، متعلق به طبقه ای خاص نیست. درد شیدایی بی طبقه است! بی خانمان است! یکی از عوارض بیماری جذام، از بین رفتن حس درد شیدایی است. و یکی از دلایل صدمه دیدن اندام های شان همین بی درد شیدایی بودن است، پوست و گوشت شان از میان می رود. این نبود حس ضررش به تن می رسد. پس درد شیدایی کشیدن می تواند انسان را سالم نگاه دارد. می تواند انسان را آگاه کند. می تواند انسان را امن نگاه دارد. می تواند شما را از دردسر بزرگتری نجات بدهد. به نظرم هیچ انسان باهوشی از درد کشیدن گریز ندارد. چون می خواهد از صدمه دیدن رها شود. از شکست خوردن بگریزد.  اگرچه بسیاری در این دنیا بی دلیل، درد می کشند، اما هستند آدم هایی که درد را اتفاقا خودشان انتخاب می کنند تا بزرگتر شوند،  و خیلی از آدم های مرفه، اتفاقا رفاه شان، نتیجه دردهای شان بوده، نه بی حسی شان. این مساله را باور کنیم.  همه مرفه ها بی درد نیستند، خیلی های شان آن هایی هستند که با چشمان باز درد هایی را تحمل کرده ند تا فرزندان و بازماندگان شان کم درد تر باشند. و ازآن سو، آدم بی درد همه جا هست، چه ثروتمند بی درد، چه علی گدای بی درد، چه فرقی می کند؟ درد را در اتومبیل و دکور خانه آدم ها نمی توانیم ببینیم، وقتی به دنیای اش نفوذ کنیم و با آن ها حرف می زنیم خواهیم دید. و چقدر بد است که بعضی ها عمق نگاه شان تا آهن و آجر اطراف آدم است. به موقع به فرودگاه نمی رسم. به این خاطر 15 دقیقه ای خوابم می گیرد. یکی از آن شکلات ها را در دهان ام می گذارم. یک روز می فهمم کارچه کسی است. مربی ام با کسی دیگر به پرواز رفته، باید صبر کنم. فلش کارت های ام را از کیف ام در می آورم. تئوری هایی که باید حفظ کنم. مربوط به کلاس فلسفه هنر. از حفظ کردن متنفرم، از هر درسی که مجبورم کند روی فلش کارت چیزی را حفظ کنم. چاره ای ندارم، خاله در ایران جواب نمی دهد، می نشینم و آنها را مطالعه می کنم. بعد از پرواز به ورزش می روم. می دوم. بعد به اتاق ام می روم و روی چند طرح کار می کنم. یکی از کارهایی که ما در دانشکده معماری مجبور به انجام اش هستیم، زیاد تصویر دیدن و تحلیل کردن است. در طول ترم به طور معمول باید 1250 عکس معماری ببینیم و خصوصیات مهم شان را به خاطر بسپاریم.  مشکل اینجاست که باید مراقب باشیم این مساله سبب نشود در طراحی یا دیزاین "کپی" کنیم. خوب البته خیلی های مان قهار شده ایم. دیزاین هایی که می بینیم را می فهمیم چقدرش را از طراحی چه کسی کپی کرده اند. اسم ساختمان ها و آرشیتکت های اولیه مثل آدرس خانه های مان یادمان است. مشکل این است که این زیاد دیدن، طراحی را دشوار می کند. این که مجبور می شوید چیزی متفاوت از همه چیزهای دیگری که دیده ای بیافرینی، اما ایده های خوبی هم از بعضی های شان گرفته باشی. چند روز پیش در کلاس درباره دیزاین های بچه های دانشکده های معماری هند حرف می زدیم، این که اکثرا طرح های دانشجویی بچه های آنجا "نورمن فاستر زده" است!  یعنی سعی می کنند از او الگو یا کپی بگیرند. اتفاقا من همین حس را به کارهای گروهی معدود از بچه های ایرانی دارم، کم نبودند کارها و پروژه های دانشجویی که در دنیای "زاها حدید" گیر کرده اند. نمی دانم چرا تم خیلی کارهای شان همین است. منحنی های زاها حدیدی! عصر می شود، می خواهم با انگشت های ام لج بازی کنم. می خواهم بنوازم. از میان برگه های داخل کتابخانه یک پارتیتور پیدا می کنم برای نواختن. نت ها را با صدای ام مرور می کنم. چقدر اصل حال من است. ملودی یک ترانه. اسم گروه شان هست . اصل شعر با ترانه است. گوشی را کنارم می گذارم تا آن را ضبط  کند، می خواهم بگذارم داخل کانال. می خواهم احساس امروز پرنس جان فاش شود. درب پیانو را باز می کنم، مترونوم را هم و ... ... شب شده، باعجله پاراگراف پایانی را تایپ می کنم. شام امشب نیمرو با ماست و خیار است. عالی است. شاید داخل ماست کشمش هم اضافه کنم. باتری های دوربین را گذاشته ام برای شارژ شدن. از ساختمان های شیشه ای امشب عکاسی خواهم کرد، مادر صدا می کند. تا بزودی...

 

ادامه مطلب...
۱۴ آبان ۹۹ ، ۱۱:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نازیار ملک

طلاق عاطفی و چگونگی شکل گیری ازدواج شیدایی در میان زوجین

 طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته می‌شود درواقع در این رابطه ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهری اطلاق می شود که در سایت همسریابی شیدایی به سردی تمامی روابطی که یک زوج می‌توانند با هم داشته باشند مانند رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی گفتاری. وجود این مشکل در یک رابطه باعث بی‌مهری و کم شدن انرژی مثبت در خانواده می‌شود زوج‌ها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شده‌اند و فقط برای هم حکم یک هم‌خانه یا یک مصاحب که به او عادت کرده‌اند را دارند. این افراد با فاصله‌ای که از لحاظ روحی و جسمی با یکدیگر دارند خط قرمزهایی را برای همدیگر مشخص کرده‌اند و هرکدام در خلوت خود دیگری را متهم می‌کند. درک نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بی‌علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود همه و همه ‌دست به دست هم می‌دهد تا یک طلاق رویایی را در زندگی زوج‌ها به‌وجود بیاورد.هیچ آمار دقیقی از میزان وجود طلاق  رویایی در دست نیست ولی می‌توان به جرات گفت آمار طلاق رویایی در کشورما از طلاق قانونی بیشتر است در این مطلب شما را با علل و عوامل به وجود آمدن طلاق رویایی ، نشانه‌های آن و راهکارهایی برای رهایی از آن آشنا می‌کنیم. خانه‌ای که همه را فراری می‌دهد در این خانواده‌ها افراد نسبت به خانه خود حسی که باید داشته باشند را ندارند. همه افراد خانواده به هر نحوی می‌خواهند زمان کمتری را در خانه سپری کنند. جو سرد، بی‌روح و سکوت خالی از شور و نشاط در خانه حاکم است و این جو همه را فراری می‌دهد. بچه‌ها در این خانه هیچ حس امنیت و آرامشی دریافت نمی‌کنند و بیشتر تمایل دارند وقت خود را بیرون از خانه و با دوستان خود بگذرانند؛ جامعه ناامن آماده پذیرش این افراد است و متاسفانه این بچه‌ها تمایل به استفاده از موادمخدر، ارتباط‌های ناسالم و نامشروع و انجام کارهای خلاف و غیرعرف نشان می‌دهند و هم به خود و هم به جامعه آسیب وارد می‌کنند و برخی نیز دچار افسردگی و در خود فرورفتن می‌شوند و مسلما چنین بچه‌هایی برای آینده خود و تشکیل یک زندگی جدید هیچ الگوی مناسبی پیش‌رو نداشته‌ و شاید آن‌ها نیز در آینده دچار مشکل پدرومادرهای خود شوند. از گله تا توهین طلاق عاطفی معمولا از شکایت و گله‌گذاری زوج‌ها نسبت به هم شروع می‌شود. انتظاراتی که گفته می‌شود ولی برآورده نمی‌شود درواقع نیازهای ۲طرف از یکدیگر تامین نمی‌شود. به نیازها و خواسته‌های دیگری اهمیت داده نمی‌شود طوری که انگار زن و شوهر یکدیگر را می‌بینند ولی صدای هم را نمی‌شنوند و این مرحله آغازین شروع طلاق عاطفی است.در مرحله بعد نزاع زناشویی رخ می‌دهد انتظاراتی که قبلا به آرامی مطرح می‌شد حالا با صدای بلند و داد و بیداد بیان می‌شود و آرامش نسبی جای خود را به خشم می‌دهد؛ خشمی که خود را به شکل‌های گوناگون نشان می‌دهد. خشم درونی تبدیل می‌شود به صدای بلند، پرتاب کردن وسایل و برخورد فیزیکی‌ با توهین و تحقیر. پس از این مرحله اختلاف‌ها بیشتر شده و دیوار سکوت مابین زن و شوهر قرار می‌گیرد و این به معنای نشنیده شدن و ندیده گرفتن است یعنی هر ۲ در مقابل یکدیگر ناتوان شده‌اند و هرکس به دنیای درونی خود فرو می‌رود و دیگر اهمیتی به طرف مقابل نمی‌دهد که  کار به جایی می‌رسد که برای یکدیگر تنها و تنها حکم یک هم‌خانه را بازی می‌کنند و حتی جای خواب خود را از یکدیگر جدا می‌کنند. یا اول  سایت ازدواج شیدایی یا سال‌ها بعد در هرسنی و با هرشرایطی می‌توان انتظار به وجود آمدن طلاق رویایی را داشت؛ نمی‌توان گفت که علت به وجود آمدن طلاق رویایی خانواده‌ها به هم شباهت دارد؛ این مشکل می‌تواند در رابطه یک زوج جوان که سن ازدواج آن‌ها ۲تا ۳ سال است رخ دهد یا می‌تواند در یک خانواده‌ای که چند بچه کوچک و بزرگ دارند باشد یا حتی در خانواده‌ای که بچه‌های‌شان به حدی رسیده‌اند که هرکدام به دنبال زندگی خود رفته‌اند رخ دهد که به اصطلاح به این مرحله سندرم آشیانه خالی نیز گفته می‌شود. اما بیشترین میزان طلاق رویایی در سال‌های اول ازدواج موقت شیدایی رخ می‌دهد، وقتی کم‌کم بچه‌ها به جمع خانواده‌ اضافه می‌شوند و زوج سرگرمی بیشتری نسبت به قبل دارند این مسئله کمتر احتمال دارد ولی با بزرگ‌تر شدن بچه‌ها باز هم احتمال طلاق رویایی پررنگ می‌شود. در یک زندگی زناشویی زوج‌ها در طول مسیر هدف‌هایی دارند و وقتی این هدف‌ها به حداقل می‌رسد می‌توان انتظار طلاق رویایی را داشت. بیماری جسم و روح فردی که دچار طلاق رویایی شده است به خود و سلامت فردی خود بی‌توجه می‌شود و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری می‌دهد؛ وظایف خود را به درستی انجام نمی‌دهد و مسئولیت‌های خود را در مقابل دیگر افراد خانواده به‌سردی و بی‌هیچ میل و رغبتی انجام می‌دهد. اگر این فرد یک خانم باشد نسبت به نظافت منزل و دیگر امور مربوط کندتر از قبل عمل می‌کند و اکثرا همیشه کارهای عقب‌مانده یا نیمه‌کاره دارد ولی حوصله و رغبتی برای انجام دادن آن‌ها ندارد اگر یک مرد باشد نسبت به کار کردن و وظایف خود سردتر از قبل می‌شود و این مشکل موجود را ۲برابر می‌کند، آشفتگی روحی و ذهنی به آشفتگی ظاهری گره می‌خورد و وضع را بدتر از قبل می‌کند. شخص از لحاظ روحی در شرایطی قرار دارد که هیچ رغبتی برای شاد بودن یا حضور در جمع‌های شاد ندارد و عموما تنهایی را ترجیح می‌دهد تا کم‌کم به افسردگی دچار می‌شود و به جز سلامت روحی که بیمار شده است سلامت جسم نیز به خطر می‌افتد. سن هم مهم است برای ازدواج شیدایی در اکثر موارد باید سن مرد از زن بیشتر باشد ولی این اختلاف سن نباید از ۷ تا ۱۰ سال بیشتر  باشد زیرا در این شرایط ۲ انسان با ۲ دنیای مختلف و در ۲ مرحله زندگی از هم قرار دارند و مسلما درک صحیحی از دنیای هم ندارند به‌طور مثال به احتمال زیاد مردی که ۳۵ سال دارد با خانمی که ۲۲ سال دارد ازدواج سر پایی سفید ‌کند، این ۲ بعد از چندسال که از زندگی بگذرد تازه متوجه می‌شوند هرکدام نیازها و خواسته‌های متفاوتی با یکدیگر دارند، زن تازه می‌خواهد شوروهیجان جوانی را تجربه کند ولی مرد این دوره را سپری کرده و می‌خواهد در آرامش بیشتری زندگی کند و اینجاست که از هم فاصله می‌گیرند و هرکدام غرق در دنیای خود می‌شوند. اگر سن زن از مرد بیشتر باشد هم در اکثر موارد مشکل دیگری را به وجود می‌آورد زیرا زن‌ها زودتر از مردها به سن بلوغ می‌رسند، زودتر می‌فهمند و زودتر از لحاظ بدنی آماده می‌شوند در این شرایط یک زن که از شوهر خود بزرگ‌تر است دائم در فکر خود شوهرش را از دست می‌دهد و همیشه به زن‌هایی که از او کوچک‌تر و زیباتر هستند حسادت می‌کند و همیشه آن‌ها را جلوی خود در کنار شوهرش قرار می‌دهد و بعد مقایسه می‌کند و به این ترتیب هم روحیه خود را از دست می‌دهد و هم به خاطر شک و سوء‌ظن خود ساخته نسبت به همسرش بدگمان می‌شود و مرد هم بعد از چندسال تازه متوجه می‌شود که نباید با زنی که از خودش بزرگ‌تر بوده ازدواج همسریابی شیدایی می‌کرده و این موضوع را دائم به همسرش گوشزد می‌کند در این‌جا از یکدیگر فاصله می‌گیرند و هرکدام در رویاهای خویش نیمه گمشده خود را می‌یابد و از انتخابی که داشته احساس ندامت و پشیمانی می‌کند، در این مورد زوج‌ها به سرعت از لحاظ روحی از یکدیگر فاصله می‌گیرند و طلاق رویایی شکل می‌گیرد.

 

ادامه مطلب...
۱۴ آبان ۹۹ ، ۱۰:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نازیار ملک

مناسب ترین سایت مجاز همسریابی با کاربردهای آن

مناسب ترین سایت مجاز همسریابی با کاربردهای آن

 

سایت شیدایی یک سایت مجاز همسریابی است که به واسطه ی امکانات مختلفش می توانید نیمه گمشده تان را جذب کنید. اگر در مورد کاربرد سایت شیدایی بیشتر بدانید، قطعا بهتر خواهید توانست در آن اقدام به ثبت نام و جذب همسر نمایید. شما میتوانید این اطلاعات را با خواندن مقالاتی که با همین سایت در ارتباط هستند به دست آورید.

آن می توانید نیمه گمشده تان را جذب کنیم و یک ازدواج موفق داشته باشید. با ثبت نام در این سایت، به واسطه ی امکاناتی که مدیریت سایت در اختیارتان قرار داده، دیگر پیدا کردن همسر برایتان کار مشکلی نخواهد بود. سایتی که در موردش حرف می زنیم، سایت شیدایی است. اکنون قرار است اطلاعات بیشتری در مورد آن به شما بدهیم.
 


سایت مجاز همسریابی شیدایی
مناسب ترین سایت مجاز همسریابی
سایت شیدایی به عنوان یک بستر مناسب در حوزه همسریابی شروع به کار کرده است و تاکنون عده ی زیادی توانسته اند به واسطه ی آن جفت خود را پیدا کند و به قول معروف به سر خانه و زندگی شان بروند.
این سایت با ذکر قوانین خاص خود و همچنین نکاتی در مورد جذب همسر به صورت آنلاین، شما را یاری خواهد داد تا بتوانید کار ازدواجتان را خیلی راحت انجام دهید و با کسی که دوست دارید ازدواج نمایید.
کاربرد سایت شیدایی
به واسطه ی کاربردهای مختلف این سایت، خواهید توانست به صورت دقیق تری اقدام به جذب نیمه گمشده تان کنید. مثلا در همان ابتدا که قرار است ثبت نام نمایید، از شما می پرسد که برای چه کسی قرار است کار همسریابی را انجام دهید و سپس با اطلاعاتی که از شما میگیرد، گزینه های مناسب را پیش رویتان خواهد گذاشت.
همچنین این سایت مجاز همسریابی، شیوه صحیح استفاده از خود را به شما خواهد گفت تا در استفاده از آن دچار مشکل نشوید و با بینش کاملی ثبت نام تان را انجام دهید. خیلی از افراد شیوه ی استفاده از این سایت را نمی دانند و برای همین وجود چنین بخشی در سایت که در مورد چنین چیزی صحبت کند حائز اهمیت است.
در انتها هم ذکر می کنیم که مجاز بودن یک سایت را باید با بررسی های دقیق مطلع شوید. پس لطفا بعد از بررسی های دقیق این سایت، مطمئن شوید که این سایت یک سایت مجاز است یا نه بهتر است از سایت دیگری خدمات دریافت کنید. 

ادامه مطلب...
۱۵ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نازیار ملک

با سایت همسریابی پزشک بیشتر آشنا شوید

 

بعضی از افراد دوست دارند که با کسی که در ردیف شغلی آنهاست ازدواج کنند. اکنون سایتی به وجود آمده که افرادی که هم شغل هستند را به هم معرفی میکند. این سایت هم اکنون برای پزشکان با عنوان سایت همسریابی پزشک در دسترس است تا آنها بتوانند کسانی که خودشان هم پزشک هستند و آمادگی ازدواج دارند را پیدا کنند.

سایت همسریابی پزشک سایتی است که پزشکان در آن می توانند نیمه گمشده خود را بیابند و با او ازدواج کنند. برای برخی افراد اینکه شریک زندگی شان با آنها هم شغل باشد اهمیت زیادی دارد. اگر پزشک هستید و این جزو مهمترین دغدغه های شماست، می توانید به این سایت مراجعه کنید و همسر رویایی تان را در آن بیابید.

 

معرفی سایت همسریابی پزشک

در سایت همسریابی پزشک می توانید بهترین گزینه برای ازدواج را پیدا کنید و بعد از برقراری ارتباط با او، اقدام به ازدواج با وی نمایید.

پزشکان قشری عظیمی از جامعه ما را تشکیل می دهند. بسیاری از آنها می خواهند که با افرادی هم سطح خود ازدواج کنند تا زندگی زیباتری با او داشته باشند. خب پیدا کردن شریک زندگی ای که پزشک هم باشد کمی سخت است اما مدیریت این سایت تصمیم دارد که این کار را برای پزشکان آسان نماید.

پزشکان با رفتن به سایت همسریابی پزشک و انجام اقدامات مربوط به ثبت نام، به راحتی می توانند شریکی که شاید سال ها به دنبال او می گشتند را پیدا کنند و بعد از اقدامات لازمه، با او ازدواج کنند.

کارایی سایت همسریابی پزشک

با احادث شدن این سایت دیگر نیازی نیست که تا آخر عمر منتظر بمانید تا شاید روزی کسی پیدا شود که هم فرکانس با شماست و می تواند زندگی خوبی را با شما داشته باشد. وقتی که در این سایت ثبت نام کردید، گزینه هایی به شما نمایش داده خواهند شد که می توانید برای ازدواج روی آنها حساب کنید. حتی در آینده هم ممکن است گزینه های جدیدتری اضافه شوند و این شانس شما را در پیدا کردن نیمه گمشده تان افزایش خواهد داد.

امیدواریم که به واسطه ی خدمات این سایت، پزشکان محترم بتوانند ازدواجی رویایی و زیبا با کسی که خودش هم پزشک است داشته باشند.

ادامه مطلب...
۱۵ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۶ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نازیار ملک

جامع ترین شرایط صیغه موقت در دفترخانه ها چه هستند؟

برای دانستن شرایط صیغه موقت در دفترخانه بهتر است که با شخصی که در این زمینه اطلاعات کافی دارد صحبت نمایید یا به دفترخانه ها مراجعه کنید. اما برخی نکات کلی مانند شرایط اذن پدر وجود دارند که قبل از مراجعه به دفترخانه ها، می توانید از طریق اینترنت از آنها آگاهی پیدا نمایید.

برای آگاه شدن از شرایط صیغه موقت در دفترخانه می توانید به دفاتری که این کار را انجام می دهند مراجعه کنید. در این مطلب می خواهیم کمی در مورد شرایط جامعی که باید داشته باشید صحبت کنیم تا بتوانید ازدواج موقت خوبی در دفترخانه ها داشته باشید. همراه ما باشید.

تعدادی از شرایط صیغه موقت در دفترخانه

جامع ترین شرایط صیغه موقت در دفترخانه ها را در ادامه ذکر می کنیم. با دانستن این نکات، برای ازدواج موقت در دفترخانه ها اطلاعات بیشتری در دست خواهید داشت و با آگاهی بیشتری می توانید به آنجا قدم بگذارید.

بهتر است که پدر برای دختر اجازه ازدواج داده باشد. این در صورتی که دختر باکره باشد یا باکرگی خود را از دست داده باشد متفاوت است.

بهتر است که طرفین شرایط سنی ازدواج را داشته باشند که در این مورد می توانید تحقیقات بیشتری نمایید.

بهتر است که ازدواج تان را ثبت کنید تا برایتان دردسر ساز نشود.

بهتر است که دولت اجازه ی ازدواج شما با شخصی که قصد دارید با وی ازدواج موقت داشته باشید را داده باشد.

بهتر است که تمام شئونات و قوانین دینی و کشوری در ازدواجتان رعایت شده باشد.

به این مسائل که توجه کنید می توانید صیغه موقت را به خوبی و بدون دردسر اجرا کنید. توجه کنید که مواردی که گفتیم جزو موارد جامعی بودند که نیاز است آنها را برای رفتن به دفترخانه ها بدانید و برای اطلاعات بیشتر همانطور که گفتیم، بهتر است از یک شخص آگاه مشاوره دریافت کنید.

در انتها ذکر میکنیم که فقط برای مواردی که ضروری است تن به ازدواج موقت دهید در غیر اینصورت از انجام این کار صرف نظر کنید چرا که داشتن جامعه ای سالم در گرو یک زندگی سالم است. هر کدام از ما که سبک زندگی سالمی داشته باشیم، به داشتن جامعه ای سالم تر کمک خواهیم کرد.

برگرفته شده از: iranianlove.xyz ( شیدایی به سک ایرانی )

 

ادامه مطلب...
۰۵ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نازیار ملک

اطلاعاتی درباره خواندن صیغه موقت توسط وکیل

اگر به دنبال خواندن صیغه موقت توسط وکیل هستید، باید بگوییم که این کار را حتی خودتان هم می توانید انجام دهید. ولی اگر دوست دارید که طبق قانون و عرف پیش بروید و می خواهید مشکلی در ازدواج تان پیش نیاید، می توانید از یک وکیل با مهارت در این زمینه کمک دریافت کنید.

خواندن صیغه موقت توسط وکیل امری است که می تواند جنبه ی رسمی تری به ازدواج موقت شما بدهد و کاری کند که شما اطلاعات بیشتری از قوانین به دست آورید و کاملا طبق قانون پیش بروید. اما به صورت کلی این صیغه را خود زن و مرد هم می توانند بخوانند. در ادامه در مورد این مسئله بیشتر توضیح خواهیم داد. همراه ما باشید.

خواندن صیغه موقت توسط وکیل

شرایط خواندن صیغه موقت توسط وکیل

اگر مردی بخواهد زنی را به عقد موقت خود در آورد، با به زبان آوردن کلماتی و سپس انجام برخی کارها می تواند این کار را انجام دهد. او همچنین برای آگاهی بیشتر می تواند این کار را به همراه یک وکیل آشنا به قانون انجام دهد تا بعداً این نوع ازدواج برایش دردسرساز نشود.

خب ما در ادامه می خواهیم جامع ترین شرایطی که برای ازدواج موقت وجود دارد و باید آنها را بدانید را ذکر کنیم که می توانید آنها را طبق نظارت وکیلی مجرب مد نظر قرار دهید.

برای این نوع ازدواج نوشتن یا شاهد گرفتن نیازی نیست و همان صیغه و راضی بودن افراد برای این ازدواج کفایت می کند.

در این نوع ازدواج طلاقی در کار نیست و فقط با تمام شدن مدت صیغه یا بخشیده شدن باقیمانده زمان عقد توسط مرد، این نوع عقد هم تمام می شود.

در این نوع عقد، حتی اگر نزدیکی نباشد، مادر زن بر مرد محرم می شود.

در این نوع ازدواج در صورت نزدیکی، اگر زن دختری از مرد دیگری داشته باشد، دختر به مرد محرم شده و مرد نمی تواند با آن دختر هرگز ازدواج کند.

با دانستن همین نکات می توانید اقدام به خواندن صیغه موقت کنید. اما اگر برای این نوع ازدواج اطلاعات بیشتری به دست آورید، آرامش بیشتری هم خواهید داشت. اگر هم که به دنبال خواندن صیغه موقت توسط وکیل آشنا به قانون باشید، کلا دیگر نیازی نیست نگرانی ای به دل راه بدهید.

ادامه مطلب...
۲۴ تیر ۹۹ ، ۱۲:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نازیار ملک

تغییر آدرس و آدرس بدون فیلتر سایت همسریابی شیدایی

به نام خدا و سلام 

دوستان و همراهان سایت همسریابی شیدایی ، متاسفانه دامنه اصلی سایت همسریابی ما فیلتر شده است و مجبور شدیم دامنه جدیدی را به شما معرفی نماییم./

آدرس جدید و بدون فیلتر سایت همسریابی به دامنه : aterinoa.com  تغییر یافته است./

از تمامی کاربران شیدایی می خواهیم در هر صورت با جستجوی "سایت همسریابی شیدایی" یا "همسریابی شیدایی" یا "شیدایی" دامنه های اصلی ما را پیدا کنند ./

با تشکر و احترام

ادامه مطلب...
۱۹ تیر ۹۹ ، ۱۲:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نازیار ملک