هوشمندی همان شعوری است که هستی را اداره میکند. وقتی خواب هستیم به جای ما نفس میکشد, خون را در رگها به جریان می اندازد, غذا را هضم و جذب و دفع میکند, زخمهای پوست را ترمیم میکند, استخوان شکسته را به هم پیوند میزند, یک ذره اسپرم را تبدیل به جسمی  با بی نهایت توانایی و شگفتی میکند و میلیارها پردازش دیگر را در بدن انجام میدهد.

همان شعوری که به یک هسته در زیر خاک میگوید که برای درخت شدن اول باید از هم متلاشی شود, نیست شده و با خاک یکی شود تا بتواند شکوفا شده و به یک درخت تنومند تبدیل شود. همان شعوری که داخل یک تخم پرنده به جوجه ای که بدونه اینکه دنیای بیرون را دیده یا شنیده باشد میگوید که دنیای بزرگتر و زیباتری بیرون از این دنیا وجود دارد و باید جسارت کند و از دنیای امن و راحتش بگذرد و پوسته را بشکند تا بتواند با دنیای شگفت انگیز تری آشنا شود. همان شعوری که اب را از اقیانوس بالا میکشد تبدیل به ابر میکند توسط باد به حرکت درمی آورد می باراند و حیات را در طبیعت جاری میسازد. 

براستی درخت از کجا میداند که باید در فصل بهار شکوفه زده و میوه بدهد!!؟خورشید چطور هر روز با گردش منظم زمین طلوع و غروب میکند!!؟؟ زنبورها,مورچه ها, عنکبوت ها,.... در کدام دانشگاه, معماری خوانده اند که اینچنین طراحان حرفه ای شده اند!!!؟؟

آیا بی اعتمادی نسبت به این هوشمندی و شعور عظیم و شگفت انگیز نشانه بیخردی نیست؟؟؟